رفتن به محتوای اصلی

حرفی برای شروع عشق!

قیصر امین پور
دکتر قیصر امین پور
قیصر امین پور

دکتر قیصر امین پور

گتوند از یکی از شهرهای استان خوزستان می باشد که شاید تا کنون کمتر از آن شنیده باشید. شهری که برای خیلی از کسانی نیز که با این شهر آشنایی دارند تداعی کننده سد بزرگ گتوند می باشد. اما برای ادبیات دوستان کشورمان این شهر یادآور یکی از بزرگان شعر و ادب معاصر فارسی است. دکتر قیصر امین پور متولد 1338 در شهرستان گتوند استان خوزستان می باشد .  امین پور از شاخص ترین شاعران معاصر کشورمان می باشد که نوآوری از مشخصه های بارز اشعارش بوده بطوری که بسیاری از جوانان ایرانی از علاقه مندان آثار او بوده اند.

وی ضمن استفاده از سبک شعر کلاسیک بخوبی توانسته است از زیبایی های شعر نیمایی نیز در سرودن اشعارش بهره ببرد. همچنین استفاده از ایهام های بجا و زیبا در اشعارش فرهنگ جدید از اصطلاحات را وارد ادبیات نماید.

این ترانه بوی نان نمی دهد ...

اگر دل دلیل است ما آورده ایم ...

بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز ...

ناگهان چقدر زود دیر می شود ...

از ویژگی های شعر استاد، داشتن اشعار نمایی و همچنین کلاسیک با همان سبک منحصر به فرد خود می باشد. بطوری که علی رغم سرودن غزل های ناب، شعر های نیمایی درخشانی می توان در آثار استاد یافت نمود:

قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام

که سال های سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام

اما شاید مهمترین ویژگی دکتر قیصر امین پور به روز بودن و قابل فهم بودن اشعارش باشد. ایشان نسبت به اتفاقات جامعه پیرامون خود بی تفاوت نبودند که با اشعار خود دغدغه های جامعه را بازگو می کردند. هرچند ایشان استاد دانشگاه تهران بوده و دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی می باشند اما اشعار ایشان به دور از تکبر و افکار به ظاهر روشنفکرانه می باشد.

در جایی از اشعارش جنگ و خونریزی را مذمت می کند در جایی دیگر مقام شهید را یادآور می شود. در جایی از نابسامانی های جامعه گله می کند و در جایی دیگر امید را زنده می کند ...

 

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم

ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره

پُر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه­ی دشمنان، گردنیم!

اگر خنجر دوستان، گرده ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:

همین زخم­هایی که نشمرده‌ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

 

این شاعر توانا و استاد دانشگاه سرانجام در 8 آبان 1386 بدلیل بیماری به دیدار حق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی ...

دسته بندی