داستان چادرم ...

شنیدهای در ورزشهای رزمی بالاترین کمربند مشکی است؟ چادر مشکی من برایم حکم کمربندی را دارد که به درجه قدرتم میافزاید، به طوری که کسی جرات نمیکند مزاحمم شود.
به دنبال اغتشاشات و تحرکات اخیر در کشور، زینب سبزکار دانشجوی انقلابی بیرجندی دست به قلم شده و متنی را یادداشت کرده است که در ادامه میخوانید:
(داستان چادرم)
چادرم را محکم میگیرم و از هیاهوی این شهر شلوغ رد میشوم، بی خیال تمام کنایه ها، به سیاهی چادرم مینازم، در میان همه نگاههای ناکام مانده، ابهتی را نظاره گر میشوم که چادر برایم رقم زده است، میدانی وقتی به عمق این چادر فکر میکنم، تمام وجودم غرق در شور وشعف میشود، مگر میشود تکه پارچه سیاهی همچون یک محافظ نگذارد کسی چپ نگاهت کند و با زبان بی زبانی به همه بفهماند ارزشمند بودنت را...
اصلا شنیدهای در ورزشهای رزمی بالاترین کمربند مشکی است؟ چادر مشکی من برایم حکم کمربندی را دارد که به درجه قدرتم میافزاید، به طوری که کسی جرات نمیکند مزاحمم شود.
وقتی چادرم همراه با نسیم میوزد میشود پرچم شکوه یک زن مسلمان و به تمام جهان شایستگی و شان مرا مخابره میکند.
شاید ندانی، ولی این چادر داستانهای زیادی دارد که برای شما تعریف کند روزی با این چادر مادری میان کوچهها زمین خورد، دختری به اسارت رفت، روزی برایش صدها نفر در گوهرشاد به گلوله بسته شده اند تا از سر تو نیفتد، در این راه زینب کماییها فدایی این چادرند...
مگر میشود این چادر ارثیه سرور زنان عالم باشد و وقتی سرت میکنی بوی بهشت را استشمام نکنی؟
مگر میشود زینب در شام با همین چادر خطبه بگوید و اسارت را اسیر کند و تو با چادرش حس آرامش نکنی؟
امکان دارد برای اینکه این چادر بماند هزاران نفر خون داده باشند و با پوشیدنش احساس غرور نکنی؟
کاری ندارم که درباره ام چه فکر میکنند، اما وسط میدان گناه و معصیت، چادر پوشیدن شجاعت میخواهد که هر کسی لیاقتش را ندارد.
داستان این چادر پوشیدن رسیدن به خداست، از برخی افراد شنیده ام که میگویند دخترها شهید نمیشوند نمیدانند همین چادر ثمره اش شهادتی دخترانه و پوشیدنش کوبندهتر از خون صد شهید است.
شایان ذکر است ، تعبیر از چادر در این داستان همان رعایت حجاب اسلامی است که موجب حفظ عفت و صیانت از گوهر وجودی بانوان میکند و همانا چادر حجاب برتر است که به استفاده از آن تاکید می شود.