حقیقت استکبارستیزی در جهان / ترویج عدالت، گفتمان امام خمینی(ره) است

معروف: از مهمترین گفتمانهای اسلامی میتوان به یکتاپرستی، عدالتخواهی، حقگرایی و استکبارستیزی اشاره کرد. این گفتمانها فراتر از دایره دین و مذهب است. به این معنا که اسلام بیتوجه به باورها و اعتقادات انسانها و جوامع بشری، خواهان تحقق عدالت و چیرگی حق و رهایی انسان و جامعه از استضعاف و ظلم است.
این بدان معنا خواهد بود که در این گفتمانها، تنها محور و اصل اساسی، انسانیت خواهد بود؛ چراکه از نظر اسلام، کرامت و شرافت آدمی تا آن پایه است که بیتوجه به نوع دین و مذهب، خواهان تحقق این گفتمانها در جوامع بشری است.
بیگمان، در عصر معاصر که از آن به عصر خمینی(ره) یاد میشود، گفتمانهای فوق، توسط ایشان دوباره احیاء و در صحنه جهانی مطرح شده است. از این رو دیپلماسی عمومی و خصوصی جمهوری اسلامی، بر این پایه تعیین شده است، هر چند که در برخی برنامهریزیها و سیاستگذاریها کوتاهی از سوی برخی دستگاههای مرتبط با آن انجام شده است، ولی گفتمانهای این چنینی، اساس حرکتهای اصلی جامعه اسلامی و کنشها و واکنشهای آن قرار گرفته است.
استکبار؛ گفتمان شیطانی
از آموزههای قرآنی این معنا به دست میآید که جریان و گفتمان استکباری که در جوامع بشری وجود دارد، جریانی شیطانی و بیرون از دایره فطرت انسانی است؛ چراکه انسان به طور فطری گرایش به خیر و خوبی و زیبایی دارد و از هر گونه امور زشت، نقص و بد گریزان است. از آنجا که روحیه و عمل استکباری، نوعی بدی و ستم در حق دیگران است، با فطرت و روحیه الهی انسان سازگار نیست. انسان به طور طبیعی اعتدالگراست و اموری چون وسوسههای شیطانی است که او را به یکی از دو سوی افراط و تفریط میکشاند.
برآیند آموزههای قرآنی این است که نخستین فرد متکبر، موجودی به نام ابلیس بوده که از قبیله جنیان است. ابلیس به سبب توهم برتری ماده آتش بر دیگر عناصر و مواد، خود را بزرگتر از دیگر آفریدههای الهی دانست و ادعای خلافت الهی کرد. از آنجا که خلافت الهی به معنای برتری نوعی و شرافت و کرامت بر دیگر انواع و آفریدههای الهی است، ابلیس چنین ادعایی را مطرح میکند و بر اساس همین توهم خودبزرگبینی و برتری نژادی، در برابر خداوند و دیگر آفریدهها استکبار میورزد و از حد و حدود خود خارج میشود. «سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲؛ ص ، آیه ۷۶»
تجاوزگری ابلیس از دایره مقام خود و ادعای خلافت الهی، موجب میشود تا از سجده به انسان به عنوان خلیفه الهی سرباز زند و فرمان الهی را برای اطاعت انسان نپذیرد. «سوره مبارکه بقره، آیات ۳۰ تا ۳۷».
همین روحیه تکبر که در عمل با استکبار بروز و ظهور کرد، موجب شد تا گفتمان جدیدی در جهان شکل بگیرد که از آن به گفتمان استکباری یاد میشود؛ چرا که ابلیس پس از خودداری از اجرای فرمان الهی و اطاعت انسان، از ساحت قدس الهی رانده و هبوط میکند و پیش از هبوط به سبب وعدهای که از خداوند برای بقا تا روز قیامت میگیرد، خداوند به او اجازه میدهد تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) در زمین زندگی کند و مرگ به سراغش نیاید. او پس از دستیابی به این وعده الهی که تخلفناپذیر است، سوگند میخورد تا همه فرزندان آدم(ع) را گمراه کند و فرصت خلافت الهی را از ایشان بازستاند و ظن خویش را درباره ناتوانی انسان به این مقام و مظهریت ربوبیت، راست نماید.
پس از آن ابلیس به فریب، دسیسه و وسوسه رو آورد تا آدمی را از عبودیت خدا بازداشته و به عبودیت شیاطین، طاغوت و جبت دعوت کند و فرصت مظهریت ربوبیت و ربانی شدن را از انسانها بگیرد. اینگونه است که گفتمان ابلیسی و شیطانی به عنوان گفتمان استکباری در جهان شکل گرفت تا از رسیدن انسان و جنیان مؤمن به حقیقت خود باز دارد و اجازه ندهد تا انسان در یک گفتمان عدالتمحور و اعتدالی و حقجویانه، خود را آنچنان که شایسته و بایسته است، بسازد و دستگیر دیگر آفریدهها از جمله جنیان شود.
از گزارش قرآن در سوره جن بر میآید که تنها بخشی از جنیان، گفتمان استکباری ابلیس را پذیرفتند و به عنوان شیاطین در این گفتمان مشارکت جستند، اما بخشی از جنیان، در مخالفت با گفتمان استکباری او برخاستند و با پذیرش خلافت انسان، تابعیت و اطاعت انسان را در پیش گرفتند و با ایمان آوری به شریعت اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) مسیر کمال را پیمودند و توانستند به عنوان پیروان صادق پیامبران به درجات و مقامات عالی دست یافته و اهل بصیرت شوند، چنانکه داستان عفریت جنی، از درباریان حضرت سلیمان پیامبر(ع) معروف و مشهور است.«سوره مبارکه نمل، آیه ۳۹» این شخص(عفریت جنی) با پذیرش خلافت و انسانی چون حضرت سلیمان(ع) توانست به مقامات عالی برسد.
به هر حال، در دو جامعه انسانی و جنی، گروهی از شیاطین جنی و انسی، راه استکبار را در پیش گرفتند و به استضعاف دیگر انواع از جمله نوع انسان و جن پرداختند و حقوق آفریدههای دیگر را پایمال کرده و اجازه رشد و بالندگی به آنها نمی دهند؛ زیرا مستکبران، با خروج از دایره عدالت و اعتدال، حقوق دیگران را پایمال کرده و شرایطی را برای مستضعفان پدید میآورند که نتواند در یک بستر سالم و مناسبی به رشد و بالندگی خود ادامه دهند و به کمالات خویش رسند. در حقیقت استکبارگرایی در جهان، به معنای سلب فرصتهای برابر از دیگران است و به عنوان یک مانع جدی در برابر رشد و کمالیابی موجودات و آفریدههای الهی مطرح میشود.
راغب اصفهانی، فرهنگشناس قرآنی مشهور جهان اسلام، ریشه استکبار را در روحیه تکبر و خودپسندی شخص میداند و میگوید «شخص دارای این روحیه، بیآنکه مستحق برتری طبیعی و ذاتی و یا اکتسابی باشد، میخواهد خود را بر دیگران مقدم دارد و دیگران را به استضعاف بکشاند».
از آیات قرآن به دست میآید که استکبار در مقابل استضعاف است؛ چراکه عمل استکباری است که حق دیگران را تباه میسازد و دیگری را به استضعاف میکشاند. استضعاف، خواستن ناتوانى و ضعف براى شخص دیگرى است و مستضعف، کسى است که ضعیف قرار داده مىشود.(التّحقیق فى کلمات القرآن الکریم، حسن المصطفوی، ذیل واژه ضعف).
استکبارستیزی مصداقی از گفتمان عدالتخواهی
استکبارگرایی به سبب آنکه مصداقی از ظلم و ستم است، در گفتمان ظلم و بیعدالتی قرار میگیرد. بنابراین، مستکبر، مصداقی از ظالم است. از آنجا که ظلم در برابر عدل قرار دارد، گفتمان استکباری در برابر گفتمان عدالت قرار میگیرد.
از این رو، هرکسی منادی گفتمان عدالت در جهان است، نمیتواند استکبارستیز نباشد و یا در کنار گفتمان مستضعفین قرار نگیرد و ایشان را به عدالت نخواند. به سخن دیگر، هر کسی در دایره گفتمان عدالت قرار دارد، در جبهه مستضعفان و در کنار ایشان قرار میگیرد و علیه مستکبران و ظالمان میجنگد. در این میان، برای او هیچ فرقی ندارد که شخصی که علیه او به عنوان ظالم و مستکبر میستیزد، مدعی ایمان و دین باشد یا نباشد؛ هم چنانکه فرقی نمیکند که مستضعف و مظلومی که در کنارش قرار گرفته است، متدین باشد یا نباشد؛ چرا که دایره گفتمانی عدالت، فراتر از دایره گفتمانی ایمان قرار دارد.
البته شرط ایمان واقعی در اسلام، پذیرش چنین گفتمان عدالتخواهانه و حقجویانه است. بر این اساس، اسلام بیتوجه به دایره گفتمانی ایمان و کفر، خواهان توجه به گفتمان عدالت است و از همگان میخواهد تا به این گفتمان بپیوندند. برخی از مفسران بر این باورند که آیه ۲۵ سوره مبارکه«حدید» نگاهی به این گفتمان دارد؛ زیرا در این آیه سخن از ناس یعنی تودههای مردم بیتوجه به وجوه اعتقادی آنان است. به این معنا که هر کسی که نام مردم بر آنان نهاده میشود، میبایست در دایره گفتمانی عدالت قرار گیرند و برای عدالت قیام کنند.
خداوند به صراحت به عنوان یک فرمان به مؤمنان در حوزه دفاع از عدالت و استکبارستیزی میفرماید؛ «چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر(مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!. «سوره مبارکه نساء، آیه ۷۵».
استکبارگرایی؛ شمشیر اشرافیت
با نگاهی به ریشهها و خاستگاه استکبارگرایی میتوان دریافت که چرا گفتمان استکبار از مصادیق و زیرشاخههای گفتمان ظلم و بیعدالتی است. نخستین عاملی که موجب میشود تا شخص از حالت عدالت و اعتدال خارج شود، خودپسندی، خودبزرگ بینی و خودبرتربینی است. خداوند در آیاتی از جمله آیات«۷۴ تا ۷۶ سوره مبارکه ص» تبیین میکند که چگونه خودپسندی و خودبرتربینی نژادی موجب شد تا ابلیس استکبار ورزد و از حدود خود تجاوز کرده و نافرمانی کند.
دومین و سومین عامل مهم در ایجاد بستر گفتمان استکباری قدرت و ثروت است. کسانی که در رفاه و آسایش غرق میشوند، موقعیت خویش را فراموش میکنند و وقتی از فقر به غنا و استغنا میرسند سرکشی و طغیان میکنند. با نگاهی به پیرامون خود و تحلیل کسانی که مرتکب گناه و فساد شده و از حدود عقلانی و الهی خارج میشوند، میتوان به سادگی به نقش مخرب و غیر سازنده امکانات زیاد، رفاه و خوشی آگاه شد. در جریانهای فتنه در تاریخ اسلام به سادگی میتوان نقش اشرافیت را علیه عدالت دید. شاید دشمنترین دوستان امیرمؤمنان(ع) که زمینه شهادت آن حضرت را در محراب عبادت و عدالت رقم زدند،اشرافیت بیدرد، مرفههان خوشگذران بودند. اگر طلحه وزبیر قارونی و اشرافی نبودند هرگز فَرق عدالت در محراب اینگونه به ششمیر اشرافیت شکافته نمیشد.
خداوند در آیاتی به این دو عامل اصلیاشاره کرده و مردمان را به آن حساس میکند. خداوند از جمله در آیات ۷۳ و ۷۴ سوره مبارکه «مریم» مردم را به امکانات و رفاه بیش از اندازه تذکر میدهد و آن را از مهمترین عوامل در استکبارگرایی و ظلمگرایی بشر برمیشمارد. اصولا اشرافیت همواره در برابر عدالت و گفتمان آن بوده و در کنار مستکبران قرار گرفته است. ملاء در اصطلاح قرآنی اشرافیت حاضر در قدرت است که پایههای مستکبران را استواری میبخشد و حقوق مستضعفان را به غارت و چپاول میبرند.
خداوند درآیه ۱۵ سوره مبارکه«فصلت» به قدرت به عنوان عاملی که گفتمان استکباری را سبب میشوداشاره میکند؛ چراکه قدرت هر گونه مقاومت را تاب بر نمیدارد و زمینه را برای گرایش استکباری فراهم میآورد. این گونه است که اهل خودپسندی و ثروت و قدرت، نسبت به حقوق خویش بسنده نمیکنند و فراتر از حق خویش میجویند. پس علیه هرگونه حقوق عقلانی و شرعی قیام میکنند و به گناه و زشتی و بدی رو میآورند.«اعراف، آیه ۱۳۳. یونس، آیه ۷۵. جاثیه،آیات ۷ و ۸ و ۳۱».
مبارزه جهانی علیه استکبار
از آیات قرآن از جمله آیه ۲۵ سوره «حدید» بر میآید که عدالتگرایی گفتمان اصلی پیامبران بوده است. به این معنا که پیامبران(ع) در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی در جامعه، درصدد بودند تا جلوههای حق و عدالت را برپا دارند؛ زیرا در سایه عدالت است که حق میتواند خود را نشان دهد و باطل ازمیان رود.
در حقیقت توحیدگرایی زمانی در جوامع میتواند حضور یابد و تحقق پیدا کند، که جامعه پیش از آن، حق را بشناسد و عدالت را تجربه کند؛ بنابراین مأموریت همه پیامبران معرفی حقوق مردمان به عنوان انسان نه مؤمنان و کمک برای فهم و قیام عدالت در جامعه است تا در یک شرایط برابر هر کسی بتواند گفتمان حق را بشناسد و با اختیار در پی آن برود.
از آنجا که گفتمان باطل و کفر، گفتمان ظالمانهای است، هرگز اجازه نمیدهد تا گفتمان دیگری در جامعه شکل گیرد و مردم از حق و حقوق خویش آگاه شوند و خواهان عدالت فراگیر و همهجانبه از جمله عدالت مشهود و ملموس شوند. ازاین رو خداوند مأموریت اصلی را مبارزه با جنبههای عدالت ستیزانه باطل و کفر کرده است. بر این اساس، مبارزه با استکبار جهانی به عنوان یک اصل و محور اصلی گفتمان در گفتمان جامع عدالت قرار گرفته و تفسیر شده است.«سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵».
خداوند همان گونه که گفتمان عدالت را گفتمان اصلی جامعه ایمانی قرارداده است، هر گونه گرایش به استکبار و یا استکبارگرایی را مردود دانسته و عذابهای خوارکننده دنیوی و اخروی برای مستکبران بیان کرده است.«انعام،آیه ۹۳. اعراف،آیه ۴۰ و نساء، آیه ۱۷۲».
عدالت؛ گفتمان امام خمینی(ره)
گفتمانی که امام خمینی(ره) در عصر کنونی داعیهدار و پرچمدار آن بود، گفتمان عدالت بود. بارها آن بزرگوار سیاست جمهوری اسلامی را حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان در برابر مستکبران و قاسطان معرفی کرده است. چنانکه فرمود: «خداوند همیشه با مستضعفان است و حق همواره بر باطل غلبه کرده و ایمان همیشه فائق شده است».(در جستوجوى راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، ص ۱۱۹).
این حقیقتى است که با توفیق الهى محقق خواهد شد: «خداوند تعالى وعده فرموده است که مستضعفین ارض را به امیدخودش و توفیق خودش بر مستکبرین غلبه دهد و آنها را امام و پیشوا قرار دهد».(صحیفه نور، ج ۵، ص ۲۳۵).
امام خمینی تحقق عدالت و قسط را چه در نفس و وجود فرد و چه در درون جامعه بشری یک تکلیف فطری و الهی و انسانی میدانند که هر فردی از افراد جامعه نسبت به انجام آن مسئول است. مسئولیت انسانی ایجاب میکند که در برابر ظلم و بیعدالتی ساکت ننشیند و برای قیام به قسط برخیزد.
چه بسا در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی افرادی همچون شهید سلیمانی و دیگر یاران انقلاب با الهامگیری از خطمشی امام راحل و رهبر فرزانه انقلاب به دور از هر نوع نژادپرستی، قومپرستی و مذهب به کمک مردم مظلوم جهان شتافته و حقانیت گفتمان عدالت را به معنی واقعی به تصویر کشیدند و این ادعا با عزاداری و به سوگ نشستن مردم در اقصی نقاط جهان در پی شهادت ایشان به اثبات میرسد.
یادداشت از علی عقیلی؛ کارشناس ارشد الهیات
ایکنا