چادر مادر
من،
در بازار شلوغ دنیا،
دل به چادری بستهام
که مرا به یاد مادری میاندازد
که با چادرش،
تاریخ را تربیت کرد...
در ازدحام روزگار،
وقتی دلها گم میشوند میان رنگها و صداها،
من به چادری پناه میبرم
که نه فقط پوشش است،
که پرچم ایمان است،
سایهی امنیست از جنس مادرانهترین مهر آسمان.
از کودکی یادم دادند
که در شلوغیهای دنیا،
چادر مادر را محکم بگیرم تا گم نشوم…
و من هنوز همان کودکم،
دلبستهی چادری که بوی بهشت میدهد.
چادر حضرت زهرا،
تکهای از شب قدر است
که بر سر روزهای ما افتاده
تا گم نشویم،
تا نلغزیم،
تا یادمان نرود
که نجابت،
نه محدودیت،
که شکوهیست از جنس نور.
روزی ما،
از تکاندن همین چادر است…
از دعایی که در گوشهاش پیچیده
و از نگاهی که از پس آن،
به آسمان وصل است.
من،
در بازار شلوغ دنیا،
دل به چادری بستهام
که مرا به یاد مادری میاندازد
که با چادرش،
تاریخ را تربیت کرد…