امربهمعروف و نهی از منکر و رسالت رسانه

زندگی اجتماعی انسان شامل فرایندهای مستمر و پایداری است که زیست اجتماعی او را از زیست اجتماعی حیوانات متمایز میسازد؛ ازاینرو، جامعه شناسان زندگی اجتماعی انسان را دارای تنوع طولی و عرضی میدانند. در این راستا است که زیست اجتماعی انسان فرهنگ مدار بوده و کیفیت آن از نسلی و جامعهای به جامعه دیگر منتقلشده و اشاعه مییابد. این ویژگی زندگی اجتماعی در قالب فرایند جامعهپذیری نقشهای اجتماعی را درونی کرده و افراد جامعه زندگی اجتماعی را یاد میگیرند. جامعه انسانی در فرهنگ مدرن شامل نهادهای مختلفی است که کانون جامعهپذیری محسوب شده و تربیت و اجتماعی سازی افراد متناسب با محیط اجتماع به این کانونها واگذارشده است.
یکی از مهمترین این نهادها در دنیای مدرن رسانه هستند. رسانهها بسیار قدرتمند بوده و طبق برخی نظریهها، فرهنگ تودهای ایجاد میکنند. بهعنوان نمونه ازجمله مختصات دنیای صنعتی مدرن، مصرفگرایی و تولید کالای انبوه است که رسانههای جمعی ابزار توجیه این فرهنگ هستند که با به محاق بردن روح قناعت و مصرف بهاندازه نیاز، نیازهای تازهای را ایجاد کرده و با گسترش فروشگاههای زنجیرهای و توسعه تجارت الکترونیک که با کارتهای اعتباری همراه بوده، پروژه نیاز سازی را رقم میزنند. رسانههای جمعی علاوه بر کارکردهای فردی یعنی اطلاعرسانی، هویتیابی، تفریح و تعامل اجتماعی، کارکردهای اصلی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد که این کارکردها عبارتاند از همبستگی پیوستگی و تداوم انتقال میراث فرهنگی سرگرمی و بسیج اجتماعی. طبعاً نقش و کارکردهای رسانهها با توجه به هنجارهای اجتماعی موضوعیت ممتازی مییابد که این در جهتدهی به رفتار و نگرش افراد جامعه نیز حائز اهمیت بوده و در فلسفه اجتماعی رسانهها از جایگاه مهمی برخوردار است.
بهعنوان نمونه مقایسهای اجمالی بین دنیای سنتی و مدرن نشان میدهد، دنیای سنتی خانوادهمدار بوده و غالب نیازهای جامعه را این نهاد برآورده میکرده است؛ چراکه اساساً خانواده ماهیتی تولیدی-مصرفی داشت و هویت افراد هم از طریق روابط تولیدی ساخته و شناخته میگردید. اما در دنیای صنعتی خانواده غالب کارکردهای خود را بهصورت کلی تقدیم جامعه میکند و کارکردهای حداقلی را به خود اختصاص میدهد که این امر نقش مهمی در شکلگیری هنجارهای تربیتی و آموزشی دارد.
به عبارتی یکی از مهمترین کارکردهای خانواده نقش تربیتی و آموزش هنجارهای اجتماعی به افراد جامعه است که در دنیای سنتی، خانواده این نقش را بهخوبی ایفا میکرده است. درحالیکه کارکرد مذکور در دنیای مدرن به نهاد آموزشوپرورش و رسانهها واگذارشده است و نقش خانواده کمرنگ و بیفروغ شده است. ازاینرو، تعریف مفاهیم، آموزش مبانی اعتقادی، ترویج سبک زندگی و … کارکردهای مهمی است که رسانهها در دنیای مدرن نقش مؤثری در آن داشته و تا حدود زیادی جایگزین نهاد خانواده شدهاند.
فریضه امر به معرف و نهی از منکر در جامعه اسلامی نقش بیبدیلی در پالایش جامعه و سالمسازی آن دارد؛ یکی از برجستهترین کارکردهای رسانهها در این زمینه تعریف و تبیین معروفها و منکرهای اجتماعی است. به جهت هجوم فرهنگی غرب که منجر به فاصله گرفتن شتابان جامعه از آموزههای اسلامیشده، در برخی موارد شاهد جابهجایی مفاهیم منکر و معروف در عرف اجتماعی هستیم. بهگونهای که در برخی موارد تنشها و کشمکشهایی میان افراد جامعه را نیز به وجود میآورد. درواقع نسلهای دوم و سوم بعد از انقلاب که زیاد در معرض آموزشهای دینی و خانوادگی قرار نگرفتهاند، قادر نیستند با نسلهای پیش از خود همذات پنداری و همنوایی داشته باشند. لذا بهراحتی در تعریف مفاهیم و هنجارها تشکیک کرده و بهنوعی به تنشها در جامعه دامن میزنند. بهعنوانمثال، درباره حجاب، روابط محرم و نامحرم، رعایت حریم خانواده و … نسل جدید دچار سردرگمی بوده که اغلب نتیجه تبلیغات رسانهها و هنجار زدایی آنها به چنین امری دامن میزند. رسانهها با ترفندهای هنری دوگانگیهایی در جامعه به وجود میآورند. نکته مهم اینکه رسانهها در دنیای مدرن بهگونهای عمل میکنند که تعارض نقشها را سبب میشوند و مخاطب را نسبت به ارزشها و هنجارهای سنت دچار نوعی دوگانگی میکنند.
از دیگر آسیب رسانهها میتوان به این امر اشاره کرد که رسانهها به دلایلی حس بیتفاوتی، فردگرایی و بیتوجهی به جمع را القاء میکنند. که یکی از ثمرات آن توسعه بیتفاوتی است که ورود به دنیای فرهنگی و ذهنی و اجتماعی افراد دخالت در زندگی، فضولی و تجاوز به حریم خصوصی معرفی میشود. به لحاظ جامعهشناختی، هر چه از دنیای سنتی به سمت دنیای صنعتی و مدرن حرکت میکنیم، ارزشهای جمعی جای خود را به ارزشهای فردی و شخصی میدهند و دیگر جامعه بماهو جامعه نخواهیم داشت. زیرا جامعه در صورتی جامعه است که بتوان ارزش مشرک، هنجار مشترک و قواعد مشترکی را ترسیم کرد.
در فرهنگ دینی، افراد با یکدیگر تعامل داشته، مؤمنین در کنار یکدیگر حس مشترک پیدا عمیقتر و غنیتری پیدا میکنند. در جامعه اسلامی و ایمانی مفهوم تکافل اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است که بیتفاوتی به هم نوع و جامعه انسان مسلمان را از دایره اسلام و دین خارج میکند. به همین میزان، حساس بودن به انحرافات جامعه و افراد نیز از ویژگیهای انسان مسلمان است. همبستگی در جامعه اسلامی بر اساس همبستگی اجتماعی است درحالیکه هر چه به سمت جامعه مدرن و صنعتی حرکت میکنیم، همبستگی نظام وار جای آن را میگیرد و مفهوم محضر به دوربینهای مداربسته تقلیل مییابد که نظارت سیستمی دقیقی اعمال میکنند و تا خصوصیترین کنشهای افراد را تحت نظارت و کنترل خود درآورند.
اگر بخواهیم قدری راجع به نقش رسانهها در امربهمعروف و نهی از منکر سخن بگوییم باید اضافه کنیم که رسانهها در دنیای مدرن به دلیل توسعه ابعاد نفوذشان میتوانند در فرهنگسازی و آموزش مبانی و مفاهیم اعتقادی تأثیرگذار باشند. رسانهها بهعنوان ابزار و بازوی قوی نهاد حکومت قادرند در برخورد با منکرات حساسیت ایجاد کنند. درست همانطور که در بسیاری از مسائل سیاسی یا امنیتی با ایجاد هراس اخلاقی موجآفرینی میکنند.
طبق نظریه مارپیچ سکوت[۲]، رسانهها میتوانند با انواع شگردهای تبلیغی و ترویجی، معروف را طوری در جامعه حاکم کنند که سرپیچی و تخطی از آن بسیار هزینهدار بوده و نگاه جامعه را متوجه فرد یا افراد منحرف از ارزشهای الهی و انسانی سازد تا هم واکنش رسمی و هم غیررسمی شامل حال آنان شود.
یکی از راههایی که رسانهها میتوانند در تعریف مفاهیم معروف و منکر نقش داشته باشند، ایجاد گفتمان است. رسانهها با خلق مفاهیم همهپسند و معقول، میتوانند گفتمان سازی و جریان سازی کنند. از کارکردهای مهم رسانهها آموزش و تربیت افراد است؛ این ابزار مهم اجتماعی سازی میتواند با معرفی ارکان مهم اخلاق اجتماعی و مقررات آن، در تثبیت و توسعه ارزشها و هنجارهای دینی و اجتماعی مؤثر باشد.
به نظر میرسد نسل جوان و نوجوان جامعه ایران به دلیل عدم ایفای کارکردهای لازم از طرف خانواده دچار نوعی ضربه فرهنگی شده و مفاهیم از نسل قبلی به بعدی منتقل نمیشود که این فرایند میتواند فرهنگسازی و تربیت دینی و در مراحل بعدی امربهمعروف و نهی از منکر را دچار اختلال کرده و آن را بهعنوان خصیصهای منفی به معنای دخالت در زندگی دیگران معرفی سازد. تجربه هم نشان داده است که رسانهها توانستهاند در مسئله کماهمیتی مانند بستن کمربند ایمنی موفق عمل کنند و آن را به گفتمان رایج تبدیل کردند. آیا نمیتوان در مورد امور مهمتر که با سرنوشت دین و دنیای افراد جامعه عجین شده، گفتمان سازی کرد؟
[۱] دکتر ابراهیم عباسپور مدیر پژوهشکده «آسیبهای اجتماعی» وابسته به دانشگاه شاهد.
[۲] اجمال این نظریه به این صورت است که در خصوص یک موضوع مناقشهانگیز، افراد دربارهی توزیع افکار عمومی حدسهایی میزنند. آنها سعی میکنند دریابند که آیا در اکثریت قرار دارند یا در اقلیت؛ و سپس میکوشند تعیین کنند که آیا تغییر افکار عمومی در جهت موافقت با آنهاست یا خیر. به باور نئومان، اگر آنها احساس کنند در اقلیت قرار دارند یا تغییر افکار عمومی در جهت فاصله گرفتن از آنهاست، ترجیح میدهند سکوت اختیار کنند. هرچقدر اقلیت بیشتر سکوت کنند، مردم احساس میکنند که دیدگاه خاص و متفاوت ارائه نشده است و لذا مارپیچ سکوت تشدید میشود.