رفتن به محتوای اصلی

آشنایی با شهدای شاخص 1401

سال 1401
شهدای شاخص
شهدای شاخص 1401

اسامی شهدای شاخص 1401 اعلام گردید

سازمان بسیج مستضعفین طبق سنت چند سال اخیر با شروع سال جدید اقدام به معرفی شهدای شاخص سال می نماید. در سال 1401 نیز سازمان بسیج، شهیدان شاهرخ ضرغام و حسین بدرالدین الحوثی و همچنین شهیده فاطمه اسدی را بعنوان شهدای شاخص انتخاب و معرفی نمود. اما روال انتخاب شهید شاخص سال به چه شکل می باشد؟

در واقع سازمان بسیج یک شهید مرد و یک شهید زن را از میان شهدای شناخته شده کشورمان به همراه یک شهید بین المللی (یعنی از خارج از مرزهای کشورمان) به عنوان شهید شاخص انتخاب می نماید. انتخاب شهید شاهرخ ضرغام با توجه به موقعیت حساس زمانی موجود وهمچنین منش و روحیات این شهید دلاور، برای کشورهای غربی بخصوص رژیم صهیونیستی می تواند پیام روشنی داشته باشد. شهیدی که اسمش نیز لرزه بر اندام نیروی های بعثی می انداخت. پیکر مطهر شهیده فاطمه اسدی نیز سال گذشته به عنوان اولین شهیده زن تفحص شده پس از سال ها بی نشانی در کردستان تشییع گردید. اما در مورد شهید بین المللی باتوجه به تحولات منطقه ومقاومت مثال زدنی مردم یمن شهید حسین بدرالدین الحوثی به عنوان شهید شاخص انتخاب گردید.

در این مطلب خلاصه ای از مشخصات این شهدای گرانقدر آورده شده است:

 

شهیده فاطمه اسدی

 

تولد: ۱۱/۵/۳۹

شهادت: ۷/۶/۱۳۶۱

متولد: دیواندره کردستان

محل شهادت: کردستان

معرفی: سپاه بیت المقدس استان کردستان

کردستان سرزمینی است که وجب به وجب آن و قدم به قدم آن با خون هر شهیدی عطرآگین شده است و امنیت، آرامش، سربلندی و شکوه و اقتدار آن، مدیون خون و ایثار شهداست. یکی از این شهدا، شهیده فاطمه اسدی است که پیکر مطهر وی امسال توسط گروه‌های تفحص پیکر‌های مطهر شهدا، در کردستان کشف شد و خبر این رویداد مبارک، از سوی سردار باقرزاده فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح به دختر وی که تنها بازمانده این خانواده است، اطلاع داده شد و اوج خباثت و ددمنشی حزب «دموکرات» را آشکار کرد.

شهیده فاطمه اسدی یازدهم مرداد سال ۱۳۳۹، در روستای «باقرآباد» از توابع شهرستان «دیواندره» در خانواده‌ای متدین دیده به جهان گشود و دوران طفولیت وی در شرایطی سخت سپری شد. او زمانی که به سن تحصیل رسید، فقر و محرومیت و نبود امکانات، مانع از تحصیلش شد و وی را از نعمت آموختن محروم کرد. از کودکی پنجه در پنجه فقر افکند و با کار و تلاش به مبارزه با این پدیده شوم پرداخت؛ به‌طوری که هم در منزل کار می-‌کرد و هم در مزرعه، تا مقداری از سنگینی بار اداره زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود، بکاهد.

وی در ابتدای جوانی، تشکیل زندگی داد که ثمره ازدواج او یک دختر است. او بانوی خودساخته‌ای بود و ایمانی به استواری کوه‌های کردستان داشت، پاکی، دین‌داری و پارسایی، مهم‌ترین شاخصه‌های حیات وی بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، «فاطمه اسدی» برافروخته شد و زمانی که می‌دید آن‌ها به‌صورت علنی به تاراج نقد باور‌های مردم پرداخته و نسبت به مسلمانان جفا می‌کنند، بیشتر نگران شد. از سویی دیگر، همسر او هم که از سالکان طریق دین بود، در این زمینه با هم‌عقیده بود؛ بنابراین آن‌ها تصمیم گرفتند تا برای مبارزه با سلطه ضدانقلاب به پا خیزند.

فاطمه اسدی و همسرش همکاری خود را با نیرو‌های سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد آغاز کردند. ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد. پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزه «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینه‌ای فراهم می‌شد، به افشای چهره ضدانقلاب می‌پرداخت.

او سختی‌های راه را بر خود هموار کرده و مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» می‌رفت و برای آزادی همسرش نیز هیچ‌گاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «این‌ها حقیرتر از آن هستند که من التماس‌شان کنم»؛ بنابراین هروقت همسرش را ملاقات می‌کرد، فقط یک توصیه برای او داشت: "مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابل‌شان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است"

شهیده فاطمه اسدی روز هفتم شهریور سال ۱۳۶۱، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت؛ با جسم نحیف وی روبه‌رو شد؛ آثار شکنجه را به وضوح در جای‌جای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آن چنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوه‌های اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آن‌ها را شکست.

دشمن وقتی دید که حیثیت نداشته‌اش بیشتر از همیشه بر باد رفته است، «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر کرد؛ بنابراین مزدوران او را در همان‌جا تیرباران کرده و به شهادت رساندند.

بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش به‌دلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد.

 

شهید شاهرخ ضرغام

 

تولد: ۱/۱۰/۱۳۲۸

شهادت: ۱۷/۹/۱۳۵۹

متولد: تهران

محل شهادت: آبادان- منطقه دشت ذوالفقاری

معرفی: سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ

 

شهید شاهرخ ضرغام فرزند صدرالدین متولد ۱/۱۰/۱۳۲۸ شهر تهران کسی که در ۳۱ سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از کودکی با بدن درشت و پهلوانی اش، خلق و خوی پهلوانان را داشت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. در دوازده سالگی پدر خود را از دست داد. در جوانی بخاطر هیکل درشت اش به سراغ ورزش کشتی رفت.

قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی و... از عناوینی بود که نشان از موفقیت شاهرخ در ورزش کشتی داشت. نبود راهنما، دوستان نااهل و... همه و همه دست به دست همه داد تا انسانی ساخت که کسی جلودارش نبود. هرشب دعوا، هر شب چاقو کشی و...

مادرش همیشه برای او دعا می‌کرد و می‌گفت: خدایا پسرم را ببخش و او را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده. همه به او می‌خندیدند و می‌گفتند غیر ممکن است، اما او می‌دانست سلاح مومن دعاست. با حضور حضرت امام (ره) مسیحا نفسی آمد و شاهرخ از دل و جان امام را احساس می‌کرد. از صبح تا شب می‌گفت: فقط امام خمینی. وقتی امام در تلویزیون سخنرانی می‌کرد با ادب و احترام می‌نشست و اشک می‌ریخت. می‌گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می‌شود خمینی. با یک عبا و عمامه عظمت پوشالی شاه را از بین برد.

وقتی امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. شاهرخ دیگر سر از پا نمی‌شناخت و به یاری پاسداران شتافت. می‌گفت: در میدان کربلا، حر جز اولین شهدا بود، من هم باید از اولین‌ها باشم. در روز‌های اول جنگ پا به عرصه جنگ نهاد و آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. شاهرخ رفت و آنقدر رفت که با ملائک همراه شد پرواز کرد. هفدهم آذر سال یکهزار و سیصد و پنجاه و نه و همچنین دشت‌های شمال آبادان خوب این پرواز را به یاد دارند. او مفقودالاثر است، شاید به این خاطر که او از خدا خواسته بود گذشته اش را پاک و هیچ اسمی از باقی نماند.

 

شهید حسین بدرالدین الحوثی

 

تولد: ۱۹۶۰

شهادت: ۲۰۰۴

متولد: صعده یمن

محل شهادت: صنعا یمن

معرفی: معاونت بین الملل بسیج

 

حسین الحوثی فرزند عالم یمنی بدرالدین الحوثی است. (۱۹۶۰-۲۰۰۴) وی در سال ۱۹۶۰م در منطقه رویس استان صعده یمن به دنیا آمد. وی در دوران زندگی خویش فعالیت‌های اجتماعی بسیاری داشت که برخی از آن‌ها عبارتند از: تأسیس جمعیت خیریه مران، تأسیس مدارس دینی، تأسیس مراکز بهداشتی در منطقه مران، پیگیری جهت ایجاد آبگیر‌هایی در منطقه برای تأمین آب شرب، پیگیری احداث نیروگاه برق در منطقه مران، احداث مصلا در منطقه مران و...

حسین الحوثی فعالیت سیاسی خود را با پیوستن به حزب الحق، تنها حزبی که علما و نخبگان زیدی در آن مشارکت داشتند، آغاز کرد. حسین الحوثی به سبب شایستگی خود و جایگاه مهمی که پدرش یعنی علامه بدرالدین الحوثی در حزب الحق داشت، در سال ۱۹۹۳م توانست با یکی از دو کرسی حزب الحق وارد پارلمان یمن شود. او تا سال ۱۹۹۷م عضو پارلمان یمن بود. حسین الحوثی در ۱۹۹۷م از پارلمان استعفا داد. او به دلیل برخی اختلافات به همراه پدرش از حزب الحق جدا شد. او در ادامه با جدیت بیشتری به فعالیت‎های فرهنگی و تربیتی پرداخت. از این رو بیشتر اوقات خود را به آموزش جوانان یمنی در منتدی الشباب المؤمن اختصاص داد. حسین الحوثی در سال ۱۹۹۷م نام منتدی الشباب را به تنظیم الشباب المؤمن تغییر داد. هدف او از این تغییر ارتقاء و توسعه این تشکیلات بود. این تشکیلات تا پیش از سال ۲۰۰۰م مورد حمایت دولت بود. حوثی در آن مقطع و با حمایت حکومت اقدام به تأسیس مدارس، حوزه‎های علمیه و اردوگاه‎های تابستانی نمود و اندیشه‌های خود را آموزش داد.

اقدامات ضد امریکایی و ضد اسرائیلی حسین الحوثی

پس از حادثه یازده سپتامبر و حمله امریکا به افغانستان، حسین الحوثی به صورت گسترده رویکرد ضد امریکایی را در پیش گرفت. عده‎ ای معتقدند نقطه شروع حرکت حسین الحوثی در رمضان ۱۴۲۲ق و در روز جهانی قدس بود. او در این روز برای نخستین بار برای مردم سخنرانی کرده و اطلاعیه امام خمینی را به طور کامل قرائت کرد. حسین الحوثی تصویر کاملی را از جنبش انصارالله ارائه کرد. او مبارزه با امریکا و اسرائیل را به عنوان فریضه دینی قلمداد کرده و همواره از خطر آمریکا برای اسلام و مسلمین سخن می‌گفت. حسین الحوثی معقتد بود باید برای اسلام دست به کاری زد و از آمریکا و اسرائیل باید برحذر بود. نگاه ضد استکباری و اسرائیلی رهبر حوثی‎ها تا آنجا پیش رفت که او اعلام کرد نمازی که همراه با برائت از صهیونیسم نباشد مورد رضایت و قبول خداوند نیست. از این رو شاگردان و طرفداران وی در محافل دینی و سیاسی صعده و صنعاء به ویژه پس از اقامه نماز جمعه، فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سر می دادند. این اقدام تا جایی پیش رفت که فریاد مرگ بر امریکا و اسرائیل به عنوان شعار و نماد جریان انقلابی زیدیان در یمن تبدیل شد. در این میان دولت یمن که پس از حادثه یازده سپتامبر با امریکا هم پیمان شده بود، با طرفداران جریان حوثی به شدت برخورد کرد به طوریکه در هر تجمعی که شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل سرداده می شد، شمار زیادی بازداشت شده و در زندان‎های حکومت شکنجه می ‎شدند. در سال ۲۰۰۳، یعنی هنگامی که آمریکا جنگ خود را در عراق شروع نمود، نیرو‌های تنظیم در برابر سفارت آمریکا تجمع کردند و شعار‌هایی را علیه آمریکا و اسرائیل سر دادند. این تجمع که همراه با درگیری میان طرفداران تنظیم و نیرو‌های امنیتی و پلیس بود، چندین نفر نیز کشته شدند. گفته می‌شود در درگیری‌های اولیه ۶۵۰ نفر ازمعترضین دستگیر شدند. پس از این درگیری‌ها دولت یمن اعلان جنگ علیه حوثی ‎ها نمود و برای دستگیری حسین حوثی ۵۵۰۰۰ دلار جایزه تعیین نمود. در تابستان ۲۰۰۴ تهاجم به صعده آغاز شذ. در جریان این درگیری‌ها ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر کشته شدند. پس از سه ماه درگیری، ارتش یمن توانست با محاصره منطقه و استفاده از انواع سلاح‎‎های سنگین، حسین الحوثی و حدود هفتصد تن از همراهان او را به شهادت برساند

حکومت یمن برای جلوگیری از گسترش تفکر انقلابی و ضد استکباری حسین الحوثی، جنازه او را تحویل نداد و پیکر او را در زندان مرکزی صنعا به طور موقت دفن کرد. همزمان با برکناری علی عبدالله صالح، حکومت جدید یمن جنازه وی را که حدود ده سال در زندان نگهداری می ‎شد به خانواده او تحویل داد. بقایای پیکر وی با حضور جمعیت انبوهی در صعده تشییع و به خاک سپرده شد. بر سر قبر او گنبد بزرگی ساخته شد. گفته می‎ شود محل احداث گنبد حسین الحوثی به گونه‌ای است که امکان دیدن آن با چشم غیرمسلح برای ساکنان برخی از مناطق جنوب عربستان نیز میسر است.

روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

دسته بندی