امام موسی کاظم(ع), امام دربند

برای امام موسی کاظم(ع) که در زندان نیز هدایت می نمود.
نام تو را موسی نهاد ... پدر بزرگ و بزرگوارت
زیرا که تو هم مانند موسی باید کنی باید اعجاز کنی باید با قومی که سر به راه نمی شوند و آن طور که خدا می خواهد زندگی نمی کنند ... دنیا را دوست دارند و آن را بر آخرت اولویت میدهند و برای آن ذخیره نمیفرستند امام خود را تنها میگذارند و اهلبیت او را ...
در یک شب حاکم ظالم بنی عباس سر از تن هزاران سید اولاد پیامبر(ص) جدا می کند و آن ها را شهید می نماید و آب از آب تکان نمی خورد ...
هیچکدام از پدرانت زندانی نشدند رنج ها کشیدند اما زندانی نبودند. و تو با درایت شیعه را هدایت کردی تو امام بودی امام اسیر و شدی امام شهید آن هم تنها و غریبانه در سیاهچاله تنگ و تاریک ...
وقتی که پیکر مقدس تورا تحویل گرفتند هنوز قول و زنجیر بر دست و پایت بود
کاظم الغیض بود و خشم خود را فرو می خورد
و چه شیرین بود این فرو خوردن خشم. برای تو بدترین و شقی ترین زندان بان ها را در نظر می گرفتند اما همه را اصلاح و رام می نمودی امام اسیر بودی و در اسارت هم هدایت می کردی کسانی را که تشنه بودند و بنی عباس پلید از امام زندانی اسیر نیز می ترسید و با سم شهید می نمود.